۱۳۹۲ تیر ۲۱, جمعه

جشن فراموشی واژه‌ها

واژه‌ها آخرین یادبود روزهای رفته هستند

و تو آنسوی روزهای من

در جشن فراموشی واژه‌ها

شعری را که اینک سرودم 

سال‌ها بعد خواهی خواند.

۱۳۹۱ فروردین ۱۷, پنجشنبه

مهم نیست

مهم نیست 
این روزها شبیه چوب خشک شده ای
اما من، دل ِ من
گیر این چوب بی احساس است

۱۳۹۱ فروردین ۱۲, شنبه

جدایی از زمین

پرواز، شروع حسرت است
حسرت اینکه دیگر روی زمین بند نخواهی شد

۱۳۹۰ آذر ۲۷, یکشنبه

نامه‌ی بی جواب

تکرار هر نامه‌ی بی جواب
تنهایی کش دار یک عاشق است

۱۳۹۰ آذر ۲۵, جمعه

هر ابری هر اشکی

برف، داستان ابریست
که اشک هایش
یخ زده است

۱۳۹۰ مهر ۵, سه‌شنبه

تو و شعر و پاییز

شعر؛ جای خالی تو
پاییز؛ دلتنگی واژه های من
تو؛ شعرهای پاییزی من

۱۳۹۰ شهریور ۳۰, چهارشنبه

به چه می مانم (2)

به برگی فرو افتاده می مانم
که عابری تنها
صدای سوتش را
با پایی که روی من می گذارد
غمبار می کند