skip to main
|
skip to sidebar
از سر ناچاری
۱۳۸۸ بهمن ۱۷, شنبه
دل بارانی
چتر را ببند
دل بارانی را
چه به این حرفها
۲ نظر:
زروان
۱۷ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۲۱:۲۰
آن مرد در باران آمد
پاسخ
حذف
پاسخها
پاسخ
توتون
۱۸ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۳۸
زروان عزیز آن مرد خیس خیس آمد......
پاسخ
حذف
پاسخها
پاسخ
افزودن نظر
بارگیری بیشتر...
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
مشترک شوید
موضوعات
شاعرانه ها
(42)
کوتاه کوتاه
(16)
از دیگران
(8)
هایکو
(8)
شعرهای بلند
(2)
طنازی ها
(1)
بايگانی وبلاگ
ژوئیهٔ
(1)
آوریل
(1)
مارس
(1)
دسامبر
(2)
سپتامبر
(4)
اوت
(1)
ژوئن
(1)
مهٔ
(1)
نوامبر
(1)
اکتبر
(10)
سپتامبر
(8)
اوت
(4)
ژوئیهٔ
(3)
مهٔ
(2)
آوریل
(11)
مارس
(5)
فوریهٔ
(21)
دوستان
من و سایه ام
به همین سادگی
آن مرد در باران آمد
پاسخحذفزروان عزیز آن مرد خیس خیس آمد......
پاسخحذف